کد مطلب:315840 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:183

عرض امان بر حضرت عباس
در كتاب ارشاد آمده است: شمر كنار لشكر امام حسین علیه السلام آمد، صدا زد: كجایند خواهرزادگان ما؟ امام حسین علیه السلام فرمود: اگر چه فاسق است او را جواب دهید. حضرت عباس علیه السلام با برادرانش جعفر و عبدالله و عثمان بیرون آمدند و فرمودند: «چه می خواهی؟». گفت: شما خواهرزادگان ما درامانید خود را با برادرتان حسین به كشتن ندهید بیایید از یزید اطاعت نمایید. فنادی عباس بن علی علیه السلام: «تبت یداك و لعن ما جئت به من امانك یا عدو الله أتأمرنا أن نترك أخانا و سیدنا الحسین صلوات الله علیه و ندخل فی طاعة اللعناء و ابن اللعناء».

حضرت عباس علیه السلام فرمود: «دستت بریده باد لعنت بر امان نامه ات ای دشمن خدا به



[ صفحه 131]



ما می گویی دست از برادرمان و سیدمان برداریم و از یزید لعین پسر لعین اطاعت نماییم».

پس از آن كه سلطان عالمیان خبردار شد كه شمر از برای برادرانش امان آورده و بر ایشان عرضه كرده و جواب شنیده، حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام را طلبید. آن شخص با غیرت با كمال خجلت خدمت شاهنشاه غیب و شهادت آمد. چشم امام علیه السلام كه بر قد و بالای رشید ابوالفضل علیه السلام افتاد، اشك در دیده گردانید.

علیا مكرمه زینب خاتون با دل پرخون فرمود: «برادر عباس چه خیال داری؟ می خواهی برادرت حسین علیه السلام را تنها بگذاری و خواهرانت را به دشمن بسپاری؟».

عباس بن امیر علیهماالسلام سر به زیر انداخت و گریه كرد! امام حسین علیه السلام از برای اتمام حجت فرمود: برادر اگر میل داری برو به لشكر عمر بن سعد ملحق شو از برای آنكه چون فردا من در این زمین كشته شوم این خواهرها و خواهرزاده ها و برادرزاده هایت را حفظ و نگهداری كنی، نگذار كسی دست بی حرمتی به جانب ایشان دراز كند و این زنان و كودكان مستمند را زجر و اذیت كند، در زیر سایه ی تو و برادرهایت آسوده باشند.

چون میرغضب مرتضی علی، عباس بن علی این سخنان را از برادر شنید، نزدیك بود از غصه هلاك شود. غم راه گلویش را گرفت! عرض كرد: مولای من! نوكر خود را از در خانه ات جواب می كنی؟! چشم عباس كور شود اگر به غیر جمال تو نظر اندازد و قدم هایش بریده شود كه پا از آستانه ی تو بیرون نگذارد.

آیا به خاطر داری در شب بیست و یكم ماه رمضان كه پدرم می خواست از این جهان رحلت نماید تو و مرا نزد خود طلبید، دست مرا در میان دست تو نهاد و فرمود: عباس! این مظلوم را تنها نگذار و دست از دامنش برمدار، جان شیرین خود را در راه حسین من نثار كن كه من تو را از برای آن روز پرسوز ذخیره كرده ام. برادر در وقت جنگ معلوم می شود كه عباس چگونه نوكر باوفایی بوده؟! این بگفت و مانند باران بهاری اشك از دیده جاری ساخت امام و خواهر و عباس علیهم السلام هر سه به گریه افتادند. [1] .



[ صفحه 132]



جریان امان نامه را سابقا در بخش سخنان قمر بنی هاشم در شماره 2 سخنان منثور حضرت به گونه ای دیگر نیز نقل نمودم.

شمر لعنة الله علیه و امثال او دلسوز حضرت اباالفضل علیه السلام و برادرانش نبودند. آنها به این آداب و دین پایبند نبودند. بلكه می خواستند افرادی شجاع مانند قمر بنی هاشم و برادرانش را از امام حسین علیه السلام جدا نمایند، مرحوم واعظ قزوینی نقل نموده است:

شمر گفت: «به امید صیدی رفتم و ناامید آمدم». عمر بن سعد از كردار و گفتار آن نابكار به خنده درآمد. [2] .

از عبارت مرحوم مجلسی رحمه الله استفاده می شود كه جریان عرض امان نامه در روز نهم محرم بوده است. [3] .


[1] رياض القدس، ج 1، ص 279 - 281.

[2] همان، ص 282.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 391.